کلبه تنهایی رویا |
|||||||||||||||||||||||||||||||
![]()
ماه من .... بابای مهربانم.... ماه ها وروزهاست تنهایم گذاشتی.... تو همه وبلاگ ها یه جورای از جدایی نوشتن .... یکی از یارش .... یکی از زنش.... یکی از شوهرش.... ولی هیچ کس از نفسش نگفته... بابای فکر کنم تنها منم که از نفسم.... از وجودم.... از عشقم.... از روحم.... از زندگیم جدا شدم اخ بابای تو همه چیزم بودی ... کاش اینقدر بین ما فاصله نبود... این فاصله ... از این جنس .. داره منو میکشه مثل ماهی که از اب دور افتاده باشه.... بابای کمکم کن ... این من بیچاره ... رویای توست...
نظرات شما عزیزان:
|